امور سهامداران و معادن، مالکیت و فعالیت سرمایهگذاران نهادی در شرکتهای بزرگ استخراج معادن طلا، استراتژیهای تجاری را به سمت حداکثر کردن ارزش برای سهامداران تغییر داده است. این مقاله به بررسی این استراتژی ها در زمینه رونق (و رکود) کالا در سال های 2003-2015 می پردازد. به نظر می رسد بخش معدن طلا برگ جدیدی را باز کرده است. این کشور در حال تغییر شکل خود است تا حتی در یک محیط خنثی قیمت طلا، بازدهی بالاتری از سرمایه ایجاد کند. طی نه ماه گذشته، شاهد فعالیتهای ارزشآفرینی قابل توجهی در بخش استخراج طلا بودهایم. اولین حرکت مهم ادغام بین شرکت باریک گلد (باریک) و رندگلد ریسورس لیمیتد (رندگلد) بود تا در آن زمان بزرگترین شرکت استخراج طلا در جهان تشکیل شود.
استراژدی سهامداران
استراتژی سهامداران نهادی با سهامداران عادی متفاوت است. در حالی که سهامداران معمولی از یک استراتژی منفعل، بلندمدت، «خرید و نگهداری» پیروی می کنند، سرمایه گذاران نهادی سهامداران «فعال» هستند و افق سرمایه گذاری کوتاه مدت تری دارند.
در داخل شرکت ها، سهامداران نهادی می توانند نقش انضباطی ایفا کنند. از طریق استراتژیهای کوتاهسازی یا با خروج در گله، آنها میتوانند به سرعت قیمت سهام را پایین بیاورند. از نظر ایدئولوژیک، «ارزش سهامداران» این تصور را در مدیران شرکت القا می کند که شرکت در نهایت به «سهامداران» به عنوان صاحبان سرمایه نسبت به سرمایه ای که منافع سایر «ذینفعان» در شرکت (مثلاً کارکنان) را می سنجد (دور، 2008: 1105) است. ).
برای به حداکثر رساندن ارزش سهامداران، انتظار می رود شرکت ها افزایش قیمت سهام و افزایش پرداخت سود سهام را در اولویت قرار دهند. سهام و سود سهام به جای معیارهای سنتی سهم بازار محصول، به شاخص های عملکرد شرکت و مدیریت تبدیل می شوند.
این مقاله پیامدهای این تغییر را در عملیات برخی از بزرگترین شرکت های معدن طلا در جهان بررسی می کند.اینها حداقل تا حدی پاسخی نه تنها به تغییرات قیمت مواد معدنی بلکه به ملاحظات ارزش سهامداران است. حداکثر کردن ارزش سهامداران در اینجا به عنوان مجموعهای از استراتژیها مفهومسازی میشود که پارامترهای استخراج مواد معدنی را تغییر میدهد و به روشهای مختلف امکان گسترش در طول چرخه معدن را شکل میدهد.
مالی سازی
با این حال، مالیسازی یا بهطور گستردهتر پیوند معدن و امور مالی، علیرغم شناخت اهمیت آن، در مطالعات جغرافیایی و بومشناسی سیاسی به اندازه کافی توجه نشده است. برای مثال، بریج اشاره میکند که چگونه «نوسانپذیری سرمایهگذاری معدنی پاسخی است نه تنها به نوسانات بدنام بازارهای معدنی، بلکه به هوسهای بازار سرمایه مالی» (2004: 410). تحقیقات سیستماتیک تر در مورد چشم انداز در حال تغییر امور مالی معدن و فرآیندهای داخلی شرکت برای روشن کردن پیامدهای آنها برای مکان هایی که منابع معدنی استخراج می شوند ضروری و ضروری است.
در داخل صنعت، این شرکت ها همچنین مسئولیت اصلی بخش تولید زنجیره تامین را بر عهده دارند و چندین عملیات معدنی را در سراسر کشورها و قاره های مختلف برگزار می کنند. به عنوان مطالعات موردی، آنها یک لنز مفید برای تجزیه و تحلیل محاسباتی که شرکت ها در مورد رشد و جغرافیا در مراحل مختلف چرخه کالا انجام می دهند و برای روشن کردن نقش سهامداران نهادی در این تصمیمات ارائه می دهند.
تحلیلگران
فهرست شرکتکنندگان شامل تحلیلگران صنعت و مالی، کارمندان شرکت، و همچنین عوامل دولتی، دانشگاهیان، اتاقهای فکر و سازمانهای غیردولتی (NGO) است که صنعت معدن را مطالعه و نظارت میکنند. دسترسی و انتخاب پاسخ دهندگان برای مصاحبه های نخبگان با شبکه سازی و حضور در کنفرانس های معدنی کلیدی در لندن و تورنتو تسهیل شد.
استفاده از مصاحبه های نخبگان برای این تحقیق عمدتاً برای این بود: بفهمیم که صنعت طلا در دهه های گذشته چگونه تغییر کرده است. برای کشف ملاحظات پشت تصمیمات خرید/تخصیص شرکت، اکتشافات، و افزایش و تعطیلی معادن، در میان سایر موارد. سؤالات مصاحبه عمدتاً به جای استانداردسازی برای اطمینان از تبادل تعاملیتر بین مصاحبهگر و پاسخدهنده باز بودند (به Schoenberger، 1991 مراجعه کنید).
صنایع استخراجی
بخش زیر سهم نظری مقاله را در میان کارهای اخیر در مورد صنایع استخراجی در زمینههای جغرافیا و بومشناسی سیاسی نشان میدهد. این با یک توصیف تجربی از بخش طلا و شرایط سیاسی-اجتماعی که زمینه را برای افزایش سرمایه گذاری نهادی در شرکت های معدن طلا فراهم می کند (بخش 3) دنبال می شود. سرمایه گذاران نهادی به رشد و توسعه شرکت ها بر اساس انتظارات از افزایش آتی قیمت سهام و سود سهام دامن زدند. از آنجایی که شرکتها متعاقباً به دلیل هزینههای بالاتر و کاهش قیمت طلا با حاشیههای کمتری مواجه شدند. تصور سرمایهگذاران نهادی از ریسک ژئوپلیتیکی، استراتژیهای گسترده را منضبط میکرد، با اولویت برای حوزههایی که دوستدار معدن تلقی میشوند یا آنهایی که آستانه ارزش سهامداران را به عنوان کانون سرمایهگذاری برآورده میکنند. من با برجسته کردن اهمیت این یافتهها برای جغرافیاهای معدنی نتیجهگیری میکنم و خواهان مقیاسبندی تحلیلهای موجود برای گنجاندن جغرافیای مالی هستم .